آریو برزن یکی از سرداران بزرگ ، دلیر، شجاع و فداکار ایرانی است که در زمان هخامنشیان و داریوش سوم (۱) آخرین پادشاه هخامنشی زندگی می کرد .
داریوش سوم در هیچ یک از جنگ ها با رومیان پیروز نشد و همیشه شکست میخورد .
در زمانی که اسکندر مقدونی (۲) به ایران حمله کرد و شهرهایی مانند شوش (۳) و بابل (۴) را گرفت و می خواست از دربند پارس (۵) بگذرد ، آریو برزن بر بالای صخره ها ایستاد .
وقتی آخرین سپاه اسکندر وارد دربند پارس شد ، او به سربازانش دستور داد تا سنگ هایی عظیم بر سر رومیان بریزند . وقتی که سربازان سنگ ها را به پایین پرتاب کردند خیلی از رومیان مُردند ولی اسکندر دستور داد سپرهای خود را روی سرشان بگیرند تا سنگ ها نتوانند ، مغز سربازان مقدونی را متلاشی کنند و از صخره ها بالا بروند . ولی آریو برزن دستور داد تا سربازان تیر و کمان ها را بر دارند و سربازان دشمن را از زیر سپر ها هدف گیرند . بعد از مدتی که تعداد بسیار زیادی از سربازان مقدونی مردند ، اسکندر دستور عقب نشینی داد با این حال سپاه اسکندر بزرگ تر از سپاه آریو برزن بود .
اسکندر دنبال کوره راهی بود تا از پشت سر آریو برزن را غافلگیر کند . او با سردارانش مشورت کرد ولی راهی نیافت . او از پیشگو و … پرس و جو کرد
ولی راهی نیافت .
از آخرین کسانی هم که سوال کرد اسیران بودند . یکی از اسیران که پیرمرد چوپانی بود و اهل همان منطقه بود گفت من کوره راهی بلدم .
ولی شما با این همه سلاح نمی توانید از آنجا عبور کنید خطرناک است . اسکندر کمی با او چرب زبانی کرد ولی اسیر مدام میگفت : خطرناک است .
ناگهان اسکندر از کوره در رفت و او را تهدید به مرگ کرد .
چوپان هم از ترس مرگ گفت : آماده برای رفتن شوید .
اسکندر سپاهی جداگانه در چادر های خود گذاشت و آنها را به دست دو نفر به نام های کراتر (۶) و مل اگر (۷) داد . اسکندر گفت : هیچ وقت آتش ها را خاموش نکنید . تا آریو برزن فکر نکند که من در سپاه نیستم .
اگر ما داشتیم شکست میخوردیم شما هم به ما ملحق شوید و اگر بلعکس شما زود از دربند پارس بگذرید و به سمت پایتخت حرکت کنید .
خلاصه اسکندر به پشت آریو برزن رسید و او را غافلگیر کرد اما آریو برزن با سربازان کمی که داشت اسکندر را نادیده گرفت و به سمت تخت جمشید ( پرسپلویس ) (۸) حرکت کرد .
از آن طرف سپاه های دیگر اسکندر از راه رسیدند . نام فرماندهان این سپاه ها آمین تاس – فیلو تاس – سینوس – پرمینون -کراتر و مل اگر بودند .
حالا آریو برزن در محاصره کامل بود . حتی مردم شهر هم در را بر روی او باز نمی کردند .
بعضی از مردم می گفتند : ما نباید پایتخت افسانه ای خود را به همین راحتی به دست بیگانگان دهیم .
بعضی ها می گفتند : سپهر داد ( ۹) نتوانست اسکندر را شکست دهد حالا آریو برزن میتواند ؟
در ضمن اسکندر قول داده تا مردمی که تسلیم شده اند را در همان سمت و مقام
خود بگذارد .
تعداد کسانی که می خواستند شهر را تسلیم کنند بیشتر از کسانی بود که می خواستند بجنگند و شجاعانه برای کشور خود بمیرند . پس کسانی که می خواستند بجنگند به فراهم کردن شمشیر و اسب مشغول شدند و تیرداد (۱۰) رئیس خزانه دربار نامه ای به اسکندر نوشت و گفت : شهر و مردم تسلیم اند . هر وقت که خواستی به شهر ما بیا و بر ما پادشاهی کن و خزانه را غارت کن .
از آن طرف آریو برزن ، سربازانش را آرایش نظامی می کرد . در همان لحظه سربازی پرسید : ای سردار بزرگ آیا الان که داریوش سوم نا پدید شده برای تاج و تخت می جنگیم ؟
آریو برزن گفت : آن وقت که دربند پارس بودیم بله ولی حالا برای ایران عزیز می جنگیم .
سپس اسکندر دستور حمله را صادر کرد . دقایقی بعد آریو برزن به همراه آخرین سربازش بر زمین افتاد .
۱- آخرین پادشاه هخامنشی است که چندی قبل از کشته شدن فلیپ دوم(پدر اسکندر) به تخت نشست. او ابتدا می خواست با مقدونی ها بجنگد؛ چون از طرف آن ها احساس خطرمی کرد؛ اما وقتی شنید که فلیپ مرده است ، خیالش راحت شد . او هیچ گمان نمی کرد که از طرف پادشاه جوان مقدونی خطری به ایران برسد .
۲- اسکندر مقدونی ، مشهور به اسکندر گجستک ( ملعون ) یا کبیر . او در سال ۳۵۶ قبل از میلاد متولد شد . در سال ۳۳۶ ق .م به تخت پادشاهی نشست . و در سال ۳۲۳ ق.م درگذشت . تاریخ نویسان قدیم ، نام او را الکساندر گفته اند . نام پدرش فلیپ دوم و نام مادرش اُلمپیاس بود . هم پدرش شاه بود و هم مادرش دختر پادشاه ملس ها . محل تولد او را شهر پلا دانسته اند . او با حمله به ایران و شکست دادن داریوش سوم ، به ۲۲۵ سال پادشاهی هخامنشیان در ایران پایان داد .
۳- شهری در خوزستان است که پایتخت کشور ایلام قدیم بود . در عهد هخامنشیان ، شوش به عنوان یکی از چهار پایتخت ایران محسوب می شد . شهر شوش کنونی ، از شهرهای نزدیک دزفول است . بقایا ی چند دولت مانند ایلام ، بابل ، هخامنشی ، ساسانی و دولت های اسلامی در شوش به جا مانده است . گفته می شود که قبر دانیال نبی ( یکی از پیامبران ) هم در شوش است .
۴- در یونانی ، این لغت به معنای ستاره مشتری است . اما این نام به شهری گفته می شود که در وسط عراق قرار داشت . در قدیم چون عراق را وسط عالم تصور می کردند ، می گفتند : «بابل ، وسط عالم است . » این شعر که از شهر های هفت گانه عراق کهن به حساب می آمد ، در کنار رود فرات و قسمت شرقی آن واقع شده بود . می گویند که این شهر را یکی از پیامبران بنا نهاد .
۵- اسم امروزی آن ، تنگ تک آب است .
۶- یکی از فرماندهان پیاده نظام اسکندر بود که در حمله به ایران شرکت داشت .
۷- از فرماندهان سواره نظام در سپاه اسکندر بود . گفته شده است که فرماندهی یک هزار نفر از تیر اندازان اردوی اسکندر را در اواخر حکومت هخامنشی به عهده داشت .
۸- نام یونانی شهر پارسه یا تخت جمشید است . پارس ، نام عمومی سرزمینی شد که بعدها به نام فارس تغییر یافت . این نام بعد ها به تمام مملکت ایران گفته شد .
۹- نام این سردار ایرانی را سپیتریدات یا سیتردات هم نوشته اند . این سردار ایرانی در جنگ گرانیک رو در روی اسکندر مقدونی جنگید و در جنگ تن به تن ، چنان ضربه ای بر سر اسکندر مقدونی زد که کلاهخود او را شکافت و از شانه اسکندر گذشت . در این نبرد ، یک بار اسکندر مقدونی مرگ را به چشم خود دید . گفته شده است که سپهر داد ، داماد داریوش و والی یکی از ولایات ایران بود .
۱۰- هنگامی که اسکندر به نزدیکی شهر تخت جمشید رسید ، نامه ای از طرف تیرداد به او تحویل شد . تیرداد، خزانه دار پایتخت هخامنشی بود . او در این نامه نوشته بود: « چون مردم شنیده اند که اسکندر به زودی وارد شهر می شود می خواهند خزانه را غارت کنند . » بنابراین توصیه کرده بود که اسکندر زود تر بیاید و خزانه را تحویل بگیرد و بر ایران پادشاهی کند !