//

آریوبرزن قهرمانی فراموش شده

به مناسبت سالروز تولد یکی از فرماندهان نامی ایران باستان
آریوبرزن قهرمانی فراموش شده
شهر بهبهان

اجتماعی – تاریخ: ۱۰-۰۷-۱۳۹۵, ۱۱:۰۰
آفتاب یزد- مهران اکبری: برای نخستین بار، درکتاب تاریخ دوران ابتدایی، اسمش را شنیدم. سالها بعد در سال ۹۰ در قسمت اول سریال «قهوه تلخ» استاد مهران مدیری،این نابغه طناز طنز ایران، دوباره اسمش مطرح شد که در آن فیلم از دادن اطلاعات غلط و ناآشنایی عواملی در رادیو که به مناسبت سالمرگش در برنامه تقویم تاریخ سخن می‌گفتند، به زبان طنز شکوه نموده بود، مرا به فکر واداشت….. اما زمانی که شنیدم مجسمه او را در میدان «آریوبرزن» شهر یاسوج اندکی بعد از نصب، برداشته اند، بسیار متاثر و متاسف شدم. آنقدر متاثر که تصمیم گرفتم ضمن خلق آثاری در مورد او، اگر روزی دارای فرزندی شدم و آن فرزند پسر بود، به هر قیمتی که شده نام او را «آریوبرزن» بنامم. همین هم شد؛ وقتی که ایزد منان در ۱۰ مهر ۱۳۹۳ فرزند پسری به من عطا نمود، اسمش را به نام نامی«آریوبرزن» زینت دادم.
**آریوبرزن کیست؟
آریوبـرزن یا آریابرزن یا آریابرزین و به یونانی «Aριoβαρζάνης» به معنای «آریایی باشکوه» (ایرانی شکوهمند)، در تاریخ نام چند تن از حاکمان و امیران ایرانی‌ است، اما معروف‌ترینشان؛ آریوبـرزن بزرگترین سردار ایران در زمان داریوش سوم هخامنشی(دارا)(کدمان) بوده که به عنوان سپهبد ایران و حافظ تخت جمشید در چند نبرد سخت با اسکندر به مقابله پرداخت، مردانه و جانانه جنگید و حتی بنا به روایتی پیشنهاد پادشاهی ایران از سوی اسکندر را نپذیرفت و شجاعانه تا آخر ایستاد.
آریوبرزن در سال ۳۶۸ ق.م در روستای برزیون در حوالی «دربند پارس» متولد شد. گویند آریوبرزن قدی رشید داشته با هیکلی درشت و ریشی مجعد(که خاص سرداران آن روزگار بوده). هنگام کشته شدن حدود ۳۸ سال داشته است. او از نوادگان فارنابازوس، که از بزرگان، همچنین فرماندار آنتالیای امروزی بود،است. اسم پدر آریوبرزن را آرتابازوس از اشراف هخامنشی، ذکر کرده اند. “آریوبرزن” خود نیز از اشراف، همچنین فرماندار دو شهر مهم پرسیس و پرسپولیس (که همیشه تحت سرپرستی خود شاه بود و واگذاری فرمانداری این دو شهر به غیر، از جایگاه آن فرد نزد شاه حکایت داشته) بود.
از زندگی شخصی آریوبـرزن، متاسفانه امروز اطلاعات دقیق و زیادی در دست نیست. فقط همین قدر می‌دانیم که دارای چند برادر و خواهر بوده و از میان اینها فقط اسم خواهرش؛ یوتاب یا همان درخشنده در تاریخ ثبت شده( چون در جریان جنگها کنار برادر بوده). گویا او به پیشنهاد آریوبرزن با فرهام که یک اسیر ایرانی گریخته از دست اسکندر بوده، ازدواج کرده است.
یوتاب (درخشنده) زنی رزمجو و بسیار شجاع بوده و در نبرد آریوبـرزن با اسکندر به عنوان فرمانده بخشی از سپاه شرکت داشته و آخر سر هم با شجاعتی ستودنی که واقعا از یک زن بعید بوده، در کنار برادر تا آخر ماند.
البته روایتی نه چندان معتبر هم هست راجع به رساندن نامه انتقادی آریوبرزن به داریوش سوم توسط یوتاب به همراه شوهرش فرهام و سپس شرکت در سپاه داریوش سوم هنگام جنگ با مقدونیان و حتی نجات شاه از مهلکه هنگام افتادن از ارابه سلطنتی حین نبرد و کمک به فرار او از صحنه جنگ توسط فرهام. که البته از لحاظ تاریخی میزان اعتبارش چندان مشخص نیست.به ویژه بخش آخرش(کمک به فراری دادن شاه).
به گفته برخی مورخان، آریوبرزن را همسری بود به نام رونیا با قامتی مردانه و گیسوانی بلند از اهالی ارگان (بهبهان کنونی) که همچون یوتاب زره می‌پوشیده و در اردوی آریوبرزن حضور داشته و حتی علی رغم باردار بودن و مقام همسری آریوبرزن، شب‌ها نگهبانی می‌داده. البته اینان تنها زنان سپاه آریوبرزن نبودند بلکه زنان زیادی در سپاه حضور داشتندکه وظیفه پختن، شستن و رُفتن داشتند البته در مواقع ضروری هم با جنگیدن بیگانه نبودند و مردانه با دشمن نبرد می‌کردند.
**خلاصه‌ای از نبردهای اسکندر با ایران
اسکندر در بهار ۳۳۴ ق.م از مقدونیه حرکت و به هلس یونت (داردانل امروزی) رسید و وارد تاسی شد. در آنجا با سپاه ایران برخورد کرد و در نبرد گرانیک توانست در اولین رویارویی، ایرانیان را شکست بدهد. شکست ایران در ترکیه امروزی موجب شد تا سارد و لوریه (لیدیه) که خراج‌گذار ایران بودند تسلیم اسکندر شده و اسکندر بعد از یک‌سال کل ترکیه امروزی را منقاد خود کند.
در ۳۳۳ ق.م نبرد ایسوس (سوریه کنونی) رخ داد این اولین نبردی بود که خود داریوش سوم فرماندهی سپاه را برعهده گرفت.با وجود لشگر بسیار بزرگ ایران، به خاطر به زمین افتادن داریوش سوم از ارابه حین نبرد و ترسیدن و فرارش و متعاقب با آن بهم ریختن نظم سپاه، باز پیروزی با اسکندر و لشکر کم تعدادش بود. البته روایتی از شرکت آریوبرزن در شورای مشورتی که داریوش سوم برای بیرون رفتن از بحران جنگ تشکیل داده بوده، نیز موجود است و اینکه آریوبرزن در آن جلسه برای مقابله با نیزه‌ها‌ی بلند فالانژها (صفوف مقدم جنگجویان مقدونی) پیشنهاد ساختن نیزه‌ها‌ و شمشیرهای بلند و تجهیز سپاه ایران به وسیله این ادوات جدید جنگی می‌کند تا با مقابله به مثل، همچنین استفاده از ارابه‌ها‌ی داس‌دار (که یادگار نبوغ کوروش کبیر در جنگ‌ها بود) ظفر بر دشمن حاصل آید. البته میزان اعتبار این روایت نیز چندان معلوم نیست.
در سال ۳۳۱ ق.م نبرد سرنوشت ساز «گوگمل» در شرق «موصل» رخ داد و علی رغم لشگر عظیم داریوش سوم، باز به علت فرار شاه از صحنه نبرد به علت سقوط از ارابه، در نهایت ظفر با اسکندر شد و اسکندر بابل و سپس شوش را تصرف نمود.
در ۳۳۰ ق.م هم طی چند نبرد با «آریوبرزن» او را نیز شکست داد و تخت جمشید را تصرف و سپس متعاقب با آن شرق ایران را هم به چنگ آورد.
**رویارویی آریوبرزن و اسکندر
اسکندر بعد از شکست‌های پی در پی شاه ایران و فراری دادن او و تصرف مناطق غربی امپراطوری بزرگ هخامنشی تا اربیل و بابل و شوش، در هوایی سرد از سمت خوزستان با بخشی از زبده‌ترین سربازان و سردارانش (که البته تعدادشان بسیار زیاد بود) آهنگ مصاف با آریوبرزن،آخرین سردار هخامنشی، همچنین دست یافتن به آرزوی دیرینه‌اش یعنی تسخیر تخت جمشید که چشم و چراغ شرق بود و کاخ‌هایش توسط چیره دست ترین معمارهای جهان ساخته شده بودند،کرد.
طبق برخی روایات تاریخی او قبل از نبرد گوگمل دستور استقرار کاخ داریوش سوم در قلعه پُرشه در سه فرسنگی تکریت در شمال بین النهرین، که درونش زندان‌های مخوفی بود را داده بود و باز طبق گفتار برخی مورخان، استاتیرا (دختر جسور داریوش سوم)که کماکان به فکر فرار و پیوستن به پدر بود سرانجام توانست با فریب فیلوس، فرمانده نگهبانان قلعه به بهانه شکار همراه با او به بیرون قلعه بیاید و فرار کند. استاتیرا سرانجام به شوش رسید و به کمک گردوان، سردار شوش،مشغول تهیه لشگر برای کمک به آریوبرزن به منظور محافظت تخت جمشید شد تا لااقل پایتخت سقوط نکند. بعد از چند روز او و گردوان با تجهیز سپاهی به سوی پارسه حرکت کردند. در دربند پارس، آریوبرزن از آنها به گرمی استقبال کرد. البته بعضی مورخان هم اصلا این جریان گریختن استاتیرا و برخورد او با آریوبرزن را مستند ندانسته و غیرواقعی عنوان کرده‌اند.
گویا آریوبرزن به خاطر دعوت مردم شهرهای اطراف برای تجهیز داوطلبان جنگ،برای تدارک سپاهی بیشتر از موضع اردوی خود خارج و به ملازمت چندین تن به سوی شهر داراب گرد حرکت کرد.
**دربند پارس
پارس از دو قسمت کوهستانی (دربند پارس) و جلگه‌ای تشکیل می‌شد. اسکندر برای مقابله با آریوبرزن راه کوهستان را برگزید. ولی آریوبرزن تمام راهها را مورد محافظت قرار داده و کوهستان به مثابه سنگری برای او شده بود به ویژه اینکه او دستور ساختن دیواری محافظ را نیز در این تنگه داده بود.
در همین حال نامه‌ای از آریوبرزن به دست اسکندر رسید در این نامه آریوبرزن، اسکندر را نه شاه بلکه تنها با عنوان سردار مقدونی خطاب کرده و از غرور به خاطر فتوحاتش برحذر داشته بود و فتوحات حاصل شده را از خوش اقبالی اسکندر و بد اقبالی داریوش سوم بیان کرده بود. او پارس را سرزمینی گلوگیر عنوان و فتحش را بعید و سخت، همچنین آن را قبرستان مقدونیان گفته بود.
بعد از یک هفته اسکندر نزدیک دربند پارس رسید. دربند پارس به علت کوهستانی بودن، جایگاهی مناسب برای مبارزات چریکی ایرانیان با دشمن و از لحاظ استراتژیک،یک تنگه کوهستانی بسیار خطرناکی برای دشمنان بود. اما اینکه دربند پارس یا همان پارس دربند یا پارسه بند دقیقا کجاست، به علت قلت منابع تاریخی و تغییرات جغرافیایی و اقلیمی حاصل از گذر زمان، بسیار مورد مناقشه است.
گروهی آن را واصل شوش و پارس معرفی کرده و آن را کهگیلویه و بویراحمد امروزی دانسته و محل دقیق اردوی آریوبرزن را تنگ تکاب دانسته اند. گروهی آن را اطراف کهگیلویه و بویراحمد امروزی گفته و آن را تکاب یا ”تنگ تک آب یا تنگ آری امروزی می‌دانند. گروه دیگر آن را در خوزستان و اطراف شهر ارجان یا آریاگان یا همان «ارگان » که در واقع همان بهبهان امروزی است، معرفی کرده‌اند.
اما اخیرا بعد از یک سری تحقیقات همه جانبه و مطالعات دقیق جغرافیایی، تاریخی، اقلیمی، بومی و لجستیک، همچنین استفاده از نوشتارهای مورخان، نظریه‌ای جدید ظهورکرده که به نظر درست تر از همه نظریات قبلی می‌آید.
طبق این تحقیقات جامع اخیر، دربند پارس هیچ‌کدام از مناطق نامبرده فوق نبوده، بلکه منطقه یقـه سنگر در مرکز شهرستان جدید رستم در منطقه ممسنی استان فارس است. حتی امروز هم بقایای دیواری که آریوبرزن در تنگه دربند پارس دستور به ساختش داده بود، هنوز در آن منطقه باقی‌ است.
اما در مورد تعداد لشگریان آریوبرزن و اسکندر نیز اختلاف نظر فراوان است. طبق نوشته گالیستنس، مورخ شخصی اسکندر، تعداد سپاه آریوبرزن هزار تا هزار و دویست نفر بوده. طبق نظریه بیشتر مورخان دیگر تعداد سواره نظام ۵۰ نفر و تعداد پیاده نظام هزار نفر بوده. بعضی لشگرش را ۲۵ هزار نفر گفته و برخی ۴۰ هزار پیاده و ۵ هزار سواره دانسته اند. لشگر اسکندر مقابل آریوبرزن را هم از هفده هزار تا صد هزار گفته اند.
در نهایت آنچه مسلم است این است که تعداد لشگر اسکندر در مقابل سپاه آریوبرزن بسیار زیادتر و حتی چندین برابرش بوده.
به هرحال آریوبرزن با سردارانی نظیر آراسپ، شارمین، گردوان، ارته باذ منتظر اسکندر بود. حفاظت تخت جمشید در غیاب آریوبرزن هم به عهده آبرادات بود و آریوبرزن در واقع، بیرون از شهر به پیشواز دشمن آمده بود.
تدارک نظامی آریوبرزن علاوه بر استفاده از توان جنگی سربازان دلیرش و روحیه شجاعتشان،همچنین استفاده از ارابه‌ها‌ی داس دار، بهره وری مفید و بجا از طبیعت و استحکاماتش نیز بوده که این خود شامل پرت کردن سنگ‌های بزرگ و الوارهای سنگین از فراز کوه بر سر دشمن و استتار توسط درختان انبوه کوهستان و جان‌پناه قراردادن کوه‌ها و جاگیری مناسب در صخره‌ها‌ بوده.او بر فراز تنگه منتظر اسکندر بود.
گویند مقدونیان در ۱۲ اوت ۳۳۰ ق.م به دربند پارس رسیدند. اسکندر گفته که « خورشید را در آن مکان به علت انبوه درختان و باران‌های تند، بعد از سه روز توانستم ببینم.»
آنها وارد تنگه شدند، اما هیچ صدا و تحرکی جز آواز و پرواز پرندگان نبود. ولی ناگهان به دستور آریوبرزن شیپورها و طبل‌ها با غریوی دهشت انگیز درکوهستان طنین افکن و موجب ترس نفرات دشمن شد. سپس الوارها، سنگ‌های بزرگ، تیر و فلاخن بر سر دشمن متجاوز باریدن گرفت و ایرانیان یک جنگ چریکی تمام عیار که باید آن را از بهترین نمونه‌ها‌ی جنگ پارتیزانی ایران باستان نام برد، به نمایش گذاردند. مقدونیان که تا حال در چنین تله چریکی سختی، گیر نکرده بودند، دچار وهم و سردرگمی شدند و این عوامل موجب تلفات زیاد و سرانجام عقب نشینی دشمن شد و اسکندر از سر درماندگی به فکر راه دیگری افتاد.
پارمن ین، سردار مقدونی پیشنهاد کرد از راهنماهای بومی برای پیدا کردن راهی دیگر کمک بگیرند.(دقیقا روشی که خشایارشاه در جنگ ترموپیل با یونانیان از آن استفاده کرد). چوپانی که گفته شده نژاد آنها یونانی بوده و نام او را بعضی مورخان آرتادکس و بعضی دیگر «لیبانی» از مردم «لیکیه» گفته اند، گویا به طمع جایزه «اسکندر» یا ترس به خاطر تهدیدش، راهی از صحرا را نشان داد که در صورت عبور از آن، پشت سر لشگر «آریوبرزن» در می‌آمدند. گویند چون قبلا پیشگویی به «اسکندر» گفته بود که مردی از لیکیه تو را به دربند پارس می‌رساند، بلافاصله سخن چوپان را پذیرفت. همچنین برخی گفته اند اسکندر پس از پایان جنگ، چوپان را به جرم خیانت کشت. البته عده‌ای از مورخان کار این چوپان را خیانت تعبیر نکرده و او را در آن مرحله آدمی تصور نمی‌کنند که از روی ترس یا علاقه به مادیات دست به این خیانت بزرگ زده باشد. بلکه معتقدند او اتفاقا خیانت نکرده بلکه با راهنمایی اسکندر از کوره راهی که به علت صحرایی بودن و در انتها به کوهستان صعب العبور برخوردن، از چاله به چاه رهنمون بوده و انتظار نداشته که اسکندر و سپاهش از این مسیر بتوانند جان سالم به در ببرند. اسکندر و بخشی از سپاهش با سلاح سبک، شبانه حرکت کرد و دستور داد با ازیاد آتش در شب، طوری وانمود کنند که دشمن متوجه عدم حضورش در سپاه نشود.
اسکندر با عبور از صحرا و سپس کوه‌های صعب‌العبور پوشیده از برف و با دادن تلفات بعد از چند روز به قله کوه رسید و در پشت سر سپاه آریوبرزن قرار گرفت.
در ستیغ کوه اولین برخورد سپاه اسکندر با عده‌ای از دیده بانان و نگهبانان اردوی سپاه ایران درگرفت. از سر و صدای درگیری، آن بخش از لشکر اسکندر که در جلو سپاه آریوبرزن اردو زده بودند، متوجه شدند و حمله را از جلو آغاز کردند و اسکندر و نفراتش هم از کوه سرازیر و از عقب یورش آوردند و آریوبرزن و لشگرش را در یک حالت گازانبری شدید قرار دادند.
آریوبرزن دستور حمله به لشگر پر تعداد اسکندر (که چند برابر آنها بوده و از عقب و جلو آنها را محاصره کرده بودند) را داد و بی مهابا چندین بار به قلب لشگر دشمن نفوذ و با جانفشانی زیاد و تلفات سنگین سرانجام توانست حلقه مرگبار محاصره را بشکند و برای محافظت از پایتخت، به سمت تخت جمشید بشتابد. آریوبرزن به نزدیکی تخت جمشید رسید. اما لشگر مقدونی به فرماندهی آمین تاس و فیلو تاس و به گفته برخی به فرماندهی پارمن ین از طریق جلگه راه را بر آریوبرزن بستند و در این زمان اسکندر و سپاه تحت فرمانش هم که به تعقیب آریوبرزن به آن‌سو گسیل شده بودند، از راه رسیدند و باز آریوبرزن و اندک سپاهی که برایش باقیمانده بود محاصره و جنگی سخت بینشان واقع شد.
در کتاب «آتیلا» اثر لویزدول آمده که در آخرین نبرد، اسکندر که از شجاعت آریوبرزن خوشش آمده بود به او پیشنهاد داد که تسلیم شود تا مجبور به کشتن او نشود ولی آریوبرزن گفته بود: «من تا جان در بدن دارم از این مکان دفاع خواهم کرد.» اسکندر نیز در جواب او گفته بود: «شاه تو فرار کرده. تو نیز تسلیم شو تا به پاس شجاعتت تو را فرمانروای ایران کنم. »
ولی آریوبرزن پاسخ داده بود: «پس حال که شاهنشاه رفته من نیز در این مکان می‌مانم و آنقدر مبارزه می‌کنم تا بمیرم.»
اما نکته قابل تامل در این ماجرا و به طور کل جریان این پیشنهاد آن است که حال اگر هم قضیه پیشنهاد پادشاهی ایران از سوی اسکندر صحت داشته باشد، نباید آن را از لحاظ تاریخی واقعه مهمی به شمار آورد. چون این ماجرا در صورت صحت، اصلا نمی‌توانسته در عمل به واقعیت بپیوندد. یعنی این جریان در حقیقت می‌توانسته بیشتر یک ترفند و حیله نظامی بوده باشد تا یک پیشنهاد صادقانه و واقعی که اصلا ارزش فکر کردن داشته باشد.
در واقع اسکندر وقتی دیده کشتن آریوبرزن با آن‌همه شجاعت و تبحر جنگی کاری صعب شده، دست به حیله زده و چنین پیشنهادی داده. شاید آریوبرزن علی رغم تمام روحیات آزادگی و احساسات ناسیونالیستی‌اش، خود نیز پی به ماهیت نیت اصلی این پیشنهاد برده و دانسته که این سخن، یک خدعه جنگی‌ است که صرفا برای تسلیم شدن او طرح شده نه چیز دیگری. سرانجام آخرین نفر از سربازان شجاع آریوبرزن نیز به فرمان سردار خویش، با دشمن جنگیدند و کشته شدند. حتی یوتاپ هم که فرمانده بخشی از لشگر برادر را بر عهده داشت، دوشادوش برادر تا آخر جنگید. اسکندر که آریوبرزن را تنها دید دستور داد تا او را محاصره و از دور با تیر و نیزه بزنند.آنها آنقدر با تیر و نیزه او را مورد اصابت قرار دادندکه یک نقطه سالم در بدن او باقی نماند.
**آرامگاه آریوبرزن کجاست؟
مقبره آریوبرزن که امروزه در اصطلاح محلی به دخمه سنگی دی دوور یا دی و دوور (به معنی مادر و دختر) مشهور است در منطقه حسین آباد و مراس خان شهر رستم در ممسنی در دامنه کوه آنـای استان فارس قرار دارد. بنای تمام سنگی و بسیار مرتفع است. برخلاف مقبره شهریاران هخامنشی، این بنا یک طبقه نبوده بلکه از دو طبقه تشکیل یافته.
البته برخی مورخان آن را مقبره آریوبرزن ندانسته بلکه قدمت آن را ۶۵۰ سال قبل از میلاد تعیین کرده و آن را مربوط به دوره مادها می‌دانند و برخی دیگر آن را مربوط به یکی از شاهان هخامنشی قبل از کوروش معرفی می‌کنند. گروهی دیگر نیز اگرچه این نظریات را رد نمی‌کنند، ولی معتقدندکه ممکن است این مقبره اختصاصا برای آریوبرزن ساخته نشده باشد و حتی از ادوار قبل بجا مانده باشد، ولی آریوبرزن بعد از مرگ در آن دفن شده است.
به هرحال به علت قلت منابع تاریخی شاید نتوان با قاطعیت هیچ‌کدام از این نظریات را رد یا قبول کرد.
**آریوبرزن در تاریخ نام چند تن از حاکمان و امیران ایرانی است، اما معروفترین‌شان؛ آریوبـرزن بزرگترین سردار ایران در زمان داریوشسوم هخامنشی(دارا)(کدمان) بوده که به‌عنوان سپهبد ایران و حافظ تخت جمشید در چند نبرد سخت با اسکندر به مقابله پرداخت و مردانه و جانانه جنگید
**آریوبرزن در سال ۳۶۸ ق.م در روستای برزیون در حوالی دربند پارس متولد شد. گویند آریوبرزن قدی رشید داشته با هیکلی درشت و ریشی مجعد

0
    0
    Your Cart
    Your cart is emptyReturn to Shop